- لپ هکاردن
له و مچاله کردن، مخفی شدن
معنی لپ هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رشد کردن زراعت رشد بی رویه
برخاستن، صدای برخاسته از کشیده شدن جسمی بر جسم دیگر
روان بودن، روان شدن، جنبش داشتن
سیخ کردن
رها شدن، گسیل شدن، هجوم آوردن، ساختن سقف خانه، تأمین معاش و قوت اهل خانه، سیر کردن
روشن کردن
فاسد کردن
فین کردن
نشان کردن، نشان چیزی را گرفتن، درست کردن کاری یا چیزی، پیدا
کنایه از: خوابیدن
شاشیدن
شخم زدن، کوتاه کردن، کچل کردن
بزرگ نمایی کردن، پروراندن
اندازه گیری پارچه یا هر طول دیگر
گله کردن
جدا شدن، رها شدن، پاره شدن
عادت کردن، قلق کسی را به دست آوردن، آماده کردن، راضی کردن
انحنایی که مسیر پرواز پرنده از لحظه ی پرش از زمین تا رسیدن
سمج شدن کودک نسبت به مادر، پیله کردن، تنبیه شدید کردن
بانگ برآوردن گاو گوسفند
شل کردن، از شتاب چیزی کم کردن
بریدن، دو نیم کردن
پف کردن و ژولیده شدن موهای بلند
پرکندن مرغ و پرنده
یک سو شدن، کندن، از پا انداختن حریف، این طرف آن طرف کردن.، پشت و رو کردن، از پای در آوردن
پیله کردن، لجاجت به خرج دادن
اصابت کردن، برخورد کردن
پهن کردن، گستردن
باز کردن، گشودن، خجالت کشیدن، تعارف کردن، باز کردن در و پنجره، باز گرداندن به عقب، بریدن قسمتی از
قطع کردن، بریدن رگ و پی حیوان با تبر، زخم زدن به درخت که
جر و بحث کردن، مشاجره نمودن، بالا آوردن صدا، جر و بحث کردن، پایین آوردن
پرچین کردن، حصار کردن با شاخ و برگ گیاهی
جمع کردن، گردآوردن
چرک از تن بر گرفتن